میثم :: 85/12/12:: 12:3 صبح
بنام پروردگاری که زمین زیبارا آفرید و به پرندگان بال پریدن داد . به نام نقاش گلها و نقش آفرین صورتها و سیرتها و بنام پروردگار اشک ها و لبخند ها این صورتکهای شادی و غم بنام خالق عشق که مرا آفرید و تو را و عشق را به من عشق داد تا عاشق تو باشم نمیدانم به تو چه داده و با من چه کرده که اینچنین خواستن خواستنیها را در تو دیدم او ست استاد بی نظیر احساس که هنر قلمش در وجود تو موجود شده بی خود نیست که من عاشق تو ام چرا که من عاشق قلم استادی هستم که به من زندگی را برای درک بودن و خواستن داده است و تنها کسی که شایسته ستایش است نه به لفظ که به دل که من میدانکه من میدانم که این قدرت در هیچ زمینی صفتی نیست مگر آنکه از ذاتش بهره ای به عاریت برده باشد...آه که نمیدانم از کجایی که نه به گمانم از آسمانی و نه به انسان میمانی که هیچ فرشته ای چنین شبیه انسان نبوده است ولی هیچ انسانی را اینچنین به فرشته ها شبیه ندیدم بگذار تا عاشقانه عاشقت باشم که عشق برای من نفس است قبل از تنفس تا این نباید آن بر نیاید..... بگذار که بمانیم زیر باران تند که میگویند رنگین کمان هدیه به کسانی است که تا اخرین لحظه زیر باران میمانند
لیست کل یادداشت های این وبلاگ